خانه باستانی «مضیف»؛ یک حسرت جدید در حافظه تاریخی ایران بامداد خونین در خوزستان: سارقان، یک خانواده را قتل عام کردند چرا مردم به حرفهای «محمد کعب عمیر» اعتماد ندارند؟ تصاویری از شهر شوش در دهه ۳۰ و ۴۰ کعب عمیر سفره دلش را خالی کرد: به من رحم نکردند نماینده مجلس بر علیه دولت سیزدهم: فرماندار جایگاهی نداشت / استاندار خوزستان باید در حوزه اقتصاد توانمند باشد موکب دائمی «حدیقة الحسین» در اندیمشک بدون انشعاب دائمی برق / ۳۰ خانواده در خدمت اهل بیت اقدامات شهرداری فتح المبین برای خدماترسانی به زائران اربعین حسینی
اخیرا ۲ نفر از داوطلبان کمفروغ شوش و کرخه، ظهور غیرمنتظرهای در میدان انتخابات داشته و با حمایت زودهنگام و مشترک از یک «نامزد میانی سادات»، موجودیت سیاسی خود را، بیپرده، عریان ساختند.
خبر رسیده که از میان 5 نامزد مدعی انتخابات در شوش و کرخه، مذاکرات ۲ داوطلب سرشناس، در فاصله کمتر از ۴۰ روز تا انتخابات مجلس شورای اسلامی، شروع شده است.
نکته مهم، استفاده بعضی از نامزدها، از راهبرد «یار ذخیره» است، این نامزدها به دو روش متفاوت عمل میکنند: ۱. در سایه ۲. در صحنه
انتخابات در شوش و کرخه خالق خاطرات تلخ و شیرین زیادی برای ۲ نماینده سابق مجلس بوده است، سید جاسم ساعدی و سید راضی نوری، جمعا ۷ دوره و معادل ۲۸ سال نماینده شوش و کرخه در مجلس بودند
سعید پورعبداللهی در دوره نمایندگی کعبعمیر، به معاونت فرمانداری رسید، تجربه کسب کرد و در سال انتخاباتی، تصمیم گرفت، یکی از داوطلبان انتخابات ۱۴۰۲ در شوش و کرخه باشد.
مدتهاست که از او هیچ تحرک انتخاباتی مخابره نمیشود، علاوه بر این، سازماندهی دوره گذشته چگنی نیز حفظ نشده و بسیاری از لیدرها و یارانش در صفوف دیگر داوطلبان دیده میشوند.
زمزمههایی از آغاز چانهزنیها برای کنار کشیدن برخی و باقیماندن عدهای در عرصه انتخابات شنیده میشود.
هنوز مشخص نیست که آیا سید حسن نجات، همچنان مثل دوره قبل، حمایت نخبگان شوش وکرخه را دارد یا نه؟
حافظه ما ایرانیها خیلی کوتاهه، و چون خیلی چیزها یادمون میره، مدام از یک سوراخ، بارها گزیده میشیم، حالا شاید با زبان طنز، بشه حافظه رو یه تکونی داد، به ویژه الان که قراره برای سرنوشتمون، دوباره از بین این همه آدم با وعدههای تکراری، یکی رو انتخاب کنیم که بلکه بره مجلس و مشکلاتمونو حل کنه
صدای جریده – عارف شریفی صرخه: زنگ زندگی در آبادان دیگر نوایی ندارد، خیلی وقت است که « آتشِ مشعلهای فلزی دودگرفته » چشم « شهر نخلها و خاطرهها و اولینها » را روشن نمیکند، «بیکاری»، امان مردم آبادان را بریده و «محرومیت» چشم امیدشان را بسته … اکنون در آستانه انتخاباتی دیگر، داوطلبانی میخواهند، […]