نویسنده: عارف شریفی صرخه: غزه این روزها، دیگر جغرافیا نیست، تصویر است: تصویری غبارآلود از کودکانی که تنها پوست و استخواناند؛ مادرانی که چیزی برای بغل کردن ندارند، مگر کفن خونین یا خاکستر برجای مانده از فرزند؛ بیمارستانهایی که به مرز ویرانی رسیدهاند؛ شهری که شبهایش بیچراغ، روزهایش بینان، و امیدش بیفرداست.
در چنین لحظهای، از پشت این ویرانی مطلق، صدایی به گوش میرسد که متعلق به امروز نیست، اما عمیقاً در امروز معنا پیدا میکند: «أخي جاوَزَ الظّالِمونَ المَدَى»
ای برادرم، ستمپیشگان از مرز گذشتهاند …!
این، نخستین مصرع از قصیدهایست از احمد شوقی شاعر نامدار عرب، که نزدیک به یک قرن پیش، امکلثوم بر صحنه خواند.
سال ۱۹۳۱ میلادی؛ هنوز از نام جعلی اسرائیل خبری نیست. هنوز واژهی «نکبت» به فرهنگ سیاسی عرب وارد نشده بود و با اینهمه، امکلثوم زنی با حنجرهای از حریر و آهن، از قاهره به فلسطین میرود، در حيفا، در قدس، بر صحنه میایستد، کنسرت برگزار میکند، درآمد آن را وقف مقاومت علیه استعمار بریتانیا و مهاجرت سازمانیافتهی یهودیان به فلسطین میکند و آن شب، زنی فلسطینی از میان جمعیت برمیخیزد و نامی بر او میگذارد که تا امروز در حافظهی جهان مانده است: «کوكب الشّرق یا ستارهی شرق».

در آن شب، ترانه ابزار اعتراض بود، هنر، زبان مقاومت و صدای امکلثوم، نوای یادآوری به جهانیان و اکنون، در غزه، جهان با فاجعهای مواجه است که دیگر نمیتوان آن را صرفاً در قالب زبان دیپلماتیک یا گزارشهای رسمی توصیف کرد.
از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ تا ۳۱ جولای ۲۰۲۵ یعنی نهم مرداد ۱۴۰۴، بیش از ۶۰ هزار فلسطینی شهید و ۱۴۶ هزار نفر مجروح شدهاند و دستکم ۱۷ هزار کودک دچار سوءتغذیه شدیدند.
نوزادانی در گهواره جان میدهند، تنها به این دلیل که شیرخشک از مرز عبور نکرده و همهٔ اینها در جهانی رخ میدهد که میبیند، ثبت میکند، اما هیچ کاری انجام نمیدهد.
رئیس کمیته بینالمللی صلیب سرخ، در یکی از نادرترین و صریحترین اعترافات یک مقام رسمی، اعلام کرده است که «همهٔ معیارهای قانونی، اخلاقی و انسانی در غزه زیر پا گذاشته شدهاند.» اما جنایت، تنها در بمباران نیست؛ در برنامهریزی برای گرسنگیدادن به یک ملت است. در انکار دارو، در توقیف انسولین، در تبدیل قحطی به ابزار جنگی. آنچه بر سر مردم این سرزمین میآید، تنها نتیجهی جنگ نیست؛ بخشی از طرحی سیستماتیک برای محو یک ملت است.
و در میانهی این تاریکی، این هنر است که یادآوری میکند چه چیزی را نباید فراموش کرد.
صدای امکلثوم، از آن جنس صداهاییست که مرز و زمان نمیشناسند. این صدای مقاومت هنوز در کوچههای بینام غزه، در ذهن مادران، در آغوشهای خالی، زنده است.
و هنوز این سؤال از ترانه فلسطین شنیده میشود: « إلى متى يا عربُ نقبل أن يُستباحَ دينُنا؟ تا کی، ای عرب، میپذیرید که دینمان، حرمتمان، خاکمان پایمال شود؟ »
انتهای پیام