صدای جریده – عارف شریفی صرخه: برخی «مرگها» را نمیتوان عریان کرد، از ماجرای این دسته از قربانیان فقط یک روایت باقی میماند، آنها نیستند که روایت دیگری خلق کنند، جامعه نیز بیرحمانه، آنها و خانوادههایشان را – تا ابد – مورد قضاوت گستاخانه قرار میدهد.
روایت قتلهای ناموسی، قصه بیپایان و غمانگیزی است که جامعه خوزستانی را هر از چند گاهی در بهت و حیرت فرو میبرد، در لحظاتی که گمان میرود، جامعه رفته رفته در حال گذار از باورهای خشن است، اما خبر کشتهشدن یک زن دیگر، یاس و ناامیدی را به جامعه و مدافعان حقوق زنان باز میگرداند.
هر چند تلاشهای زیادی برای پیشگیری از این نوع قتل در خوزستان انجام شده است، اما تداوم این قتلها به ویژه در سالهای اخیر، نشان میدهد که در این زمینه شکستهایی وجود داشته و برای اثرگذاری شایستهتر، نیاز به اقدامات تخصصی بیشتری احساس میشود.
به نظر میرسد جامعهی شیوخ و خوانین که تاکنون بیشتر مورد اعتماد متولیان برای رسیدگی به این مقوله هستند، برای عملکرد بهتر نیازمند همراهی جدی جامعه علمی و دانشگاهی در زمینه «پیشگیری از قتل» است، اعتماد به نخبگان و جامعه دانشگاهی، میتواند ریشههای این پدیده خطرناک را بهتر شناسایی کرده و برای خشکاندن آن، با بهره از ظرفیتهای اجتماعی و امکانات دولتی، نسخههای کارآمدتری ارائه دهد.
پرواضح است که در خوزستان، اغلب آدمها به مرگ طبیعی نمیمیرند و مرگ غیرطبیعی در خوزستان تنها محصور به قتلهای ناموسی نیست، مثل کارگر پتروشیمی که روز سهشنبه ۳۰ مرداد به دلیل گرمازدگی جان باخت، یا مرد جوانی که ۲ روز قبل از آن، در الوار گرمسیری اندیمشک خودکشی کرد و درگذشت و همچنین جوان دیگری که یک روز قبلتر در شوش به شکل غمانگیزی به زندگی خود پایان داد.
جان برخی دیگر از خوزستانیها نیز در جریان خشونت و درگیری گرفته میشود، همین تابستان ۱۴۰۳، یک پدر و فرزند جوانش در شوش به همین علت کشته شدند، همان روز، ۷ نفر در حاشیه اهواز به علت درگیری مسلحانه به قتل رسیدند.
به نظر میرسد، خوزستان برای رهایی از خشونت و افسردگی، نیازمند آرامش است، برای تحقق آرامش، رسیدگی به معیشت مردم، توسعه زیرساختها، افزایش امکانات رفاهی، توسعه مهارتهای زندگی، تقویت قانون و اجرای بدون مماشات آن و همچنین، حمایت و همراهی بیشتر با نیروی انتظامی، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
انتهای پیام/