• امروز : دوشنبه - ۲۶ شهریور - ۱۴۰۳
0
با ضرب‌المثل‌ها

حکایت خواندنی «آش نخورده و دهان سوخته»

  • کد خبر : 3553
  • 21 آذر 1402 - 23:41
حکایت خواندنی «آش نخورده و دهان سوخته»
حکایت پندآموز و خواندنی ضرب‌المثل‌ «آش نخورده و دهن سوخته» را در ایستگاه ضرب‌المثل‌ جریده می خوانید

به گزارش پایگاه خبری صدای جریده، در زمان‌های گذشته، مردی در بازارچه شهر حجره پارچه فروشی داشت و شاگرد او پسر خوب ولیكن كمی خجالتی بود.

روزی مرد بیمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرد. قبل از ظهر به او خبر رسید كه حال تاجر خوب نیست و باید دنبال دكتر برود.

پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت. دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاینه كرد و برایش دارو نوشت
پسر بیرون رفت و دارو را خرید وقتی به خانه برگشت، دیگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود، ولی همسر تاجر که زن كدبانویی بود و دستپخت خوبی داشت و آش‌های خوشمزه او دهان هر كسی را آب میانداخت. خیلی اصرار كرد و او را برای ناهار به خانه آورد.

همسر تاجر برای ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و كاسه‌های آش را گذاشتند. تاجر برای شستن دست‌هایش به حیاط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق‌ها را بیاورد
پسرك خجالتی فكر كرد تا بهانه‌ای بیاورد و ناهار را آنجا نخورد. فكر كرد بهتر است بگوید دندانش درد می‌كند. دستش را روی دهانش گذاشتش.

تاجر به اتاق برگشت و دید پسرك دستش را جلوی دهانش گذاشته به او گفت: دهانت سوخت؟ حالا چرا اینقدر عجله كردی، صبر می‌كردی تا آش سرد شود آن وقت می‌خوردی؟

زن تاجر كه با قاشق‌ها از راه رسیده بود به تاجر گفت: این چه حرفی است كه می‌زنی؟ آش نخورده و دهان سوخته؟ من كه تازه قاشق‌ها را آوردم.

تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهی كرده است…
از آن پس، وقتی كسی را متهم به گناهی كنند ولی آن فرد گناهی نكرده باشد، گفته می‌شود: آش نخورده و دهان سوخته!

انتهای پیام/

لینک کوتاه : http://sedayejaride.ir/?p=3553

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.