صدای جریده – نویسنده: عارف شریفی صرخه: قطعی ترین حکم قبیله، حُکم مضیف بود، گاهی خوب و گاهی بد …هر چه بود، این حکم صادره از شیوخ، باید اجرا می شد.
در آن زمان، مضیف ها نماد «صلح» و «بخشندگی» بودند، جنگ ها از مضیف شروع می شد، و در مضیف پایان می یافت، صلح شیرین بود، اما نه برای همه … برای کسانی، این صلح از شمشیر برنده هم کشنده تر بود!
قربانیان صلح، دختربچه های قبیله بودند، آنها شعله های آغازین جنگ نبودند، اما بهانه ای شدند برای پایان جنگ و تبرئه شدن مجرمانی از قبیله که دست هایشان به خون بیگناهان آغشته شده بود.
در آن دوران تاریک، شورش در مضیف لازم بود، سرانجام بلبلی گندمگون از «میسان» ِ عراق ظهور کرد، او «عبادی العماری» نام داشت، خواننده ای خوش صدا که از کودکی استعداد عجیبی در خوانندگی داشت، آثار ماندگار او در دوران جوانی، دوست داران موسیقی را به شدت غافلگیر کرده بود.
اما عبادی، یک شبه به شهرت نرسید، فضای تبعیض آمیز جامعه و تلویزیون آن زمان، سیاه پوستان را به سختی قبول می کرد، او به جنگ تلویزیون و جامعه رفت و سرانجام توانست خود را بر آن فضای خشن و بی رحم، تحمیل کند.
بلبل گندمگون، شرایط سختی در جامعه خشن و قبیله گرای جنوب عراق داشت، هیچ کس نمی توانست با نظام قبیله دربیفتد، حتی شخصیت های بزرگ مذهبی و سیاسی آن زمان هم، در برابر اجرای سنت های غلط قبیله، سکوت می کردند.
*ترانه «فصلیة» پایانی بر حقارت زن
در این میان، فصلیه، مهمترین دغدغه عبادی بود، او همان دختری است که به بهانه صلح، برای قبیله دیگر پیشکش می شد، در ایران، فصلیه به «خونبس» نیز مشهور است، این دختر بی گناه، آخرین قربانی در یک جنگ عشایری است.
عبادی، فصلیه را وارد موسیقی کرد، او حتی یکی از آهنگ هایش را «فصلیه» نامید و تصویری واقعی و غم انگیز از این سنت غلط را ترسیم کرد.
دختری بی اراده که کشان کشان به سوی خانه شوهر رانده می شود، عبادی، برخورد ظالمانه با این نوعروس را نیز به رخ میکشد تا نشان دهد، برای فصلیه، روز ازدواج، بدترین و تاریک ترین روز زندگی است. او از کمترین احساس شادمانی که هر دختر تازه عروسی دارد، بیبهره است، او در قبیله جدید، تنها نشانه ای از خون ریخته شده در جنگ و خاطره تلخ برای خانواده شوهر است! با او، قتل و انتقام جویی برای خانواده مقتول، یادآوری می شود.
عبادی در آهنگ فصلیه، خود را در میان مردمی خیره شده به عروس، تصور میکند، عروس بی آرایشی، که کشان کشان و بدون اندک مراسم یا استقبالی به خانه شوهر در حال حرکت است! عبادی از مردم اطراف خود میپرسد، این دختر تازه عروس چه گناهی کرده که اینچنین با با او رفتار می کنند؟ اما وقتی میفهمد این دختر، «فصلیه» است، محل را با ناراحتی تمام، ترک می کند، گویا تحمل تماشای این صحنه دردناک را ندارد.
بلبل گندمگون، مظلومیت «فصلیه» را به شکل موثری توصیف میکند، «دخترکی حورالعین با گونههایی سرتاسر خیس و قلبی در هم شکسته که در مسیر سرنوشتی مجهول و تاریک قدم برداشته است».
او در آهنگش، سنت های غلط و بی رحمانه قبیله را لعنت می کند، او سنت فصلیه را از صفات جوانمردی نمیداند، عبادی به مقام شیوخ قبیله حمله میکند و قهوه که نماد عزت و کرامت عرب است را بر این شیوخ حرام عنوان می کند.
عبادی العماری در بخش پایانی این آهنگ، می گوید: «کافیست، از این همه سنت های ظالمانه کلافه شدیم، از انتقام جویی، خونبس، ممانعت از ازدواج دخترعمو و .. کلافه شدیم …»، او از قبیله می خواهد تا از این سنتهای غلط و ظالمانه دست بکشد.
*عبادی و مرثیههای جاویدان
از دیگر ترانههایی که باعث شهرت این هنرمند شد، رثا و بزرگداشت «سید محمد» از هنرمندان معروف آن زمان بود، با این ترانه بود که به عبادی لقب (خلد الرثاء: رثاء را جاویدان کرد) را دادند.
عبادی در هنگام اجرای این آهنگ، نمی توانست بر احساساتش چیره شود، با شنیدن این آهنگ، به سادگی میتوان بغضی که لرزه به صدای عبادی میاندازد را احساس کرد.
برای این آهنگ، فقط یک ساز رباب، کافی بود، ربابی که با انگشت های هنرمندانه «فالح حسن»، رباب نواز مشهور ریفی، صدای زیبای عبادی را به سلطان بلامنازع قلب ها، تبدیل می کرد.
*عبادی و دخترک یتیم
آهنگ «یتیمه» (دخترک یتیم) از دیگر آثار ماندگار اجتماعی عبادی بود، کودکی مظلوم و بیچاره که همه روزهای زندگی اش را با ناراحتی می گذراند، حتی روز عید، که یک روز شاد برای عموم مردم است …
او در عید، غمگین و ناراحت است، دختری تنها و به دور از هیچ یار و یاوری …، گویا ریشه محبت و انسانیت در دل مردم خشکیده شده و کسی نمی خواهد دست نوازش و کمک را به این دخترک یتیم دراز کند!
اما در آن دوران تاریک، هیچکس نمی توانست نور این شمع انسانیتِ عبادی را خاموش کند، اغلب آهنگ های او، چیزی جز، فریادی برای بیداری مردم از خواب نادانی نبود.
*عشق پاک و عذری
از دیگر ترانههای عبادی، ترانه «سامحینی» (مرا ببخش) است که با مضمون عشق پاک، توجه بسیاری از علاقه مندان به موسیقی را جلب کرد.
این آهنگ را می توان رساترین عذرخواهی از معشوقه در موسیقی عرب برشمرد، ترانه ای که به گفته بسیاری از کارشناسان، کسی به جز عبادی العماری، قادر به اجرای آن در این سطح نبود، بزرگان زیادی از خواننده ها و هنرمندان عراقی و جهان عرب، تلاش کردند این ترانه را به تقلید از عبادی اجرا کنند، اما به خوبی نسخه اصلی، قادر به این کار نشدند.
*وداعی آگاهانه با مردم
عبادی، پس از سال ها مبارزه با سنت های غلط، در سال ۱۹۸۹ م جان باخت، «رایحین امودعینک = با تو وداع میکنیم»، آخرین آهنگ عبادی بود، او با هوادارانش خداحافظی کرد، تا در همان سال، تبدیل به پایانی واقعی برای این خواننده بزرگ شود.
سرانجام عبادی العماری، منتقد اجتماعی و مخالف سرسخت سنتها و خرده فرهنگهای غلط در سال ۱۹۸۹ میلادی درگذشت.
بعد از گذشت چند دهه از مرگ عبادی، هنوز هم ترانههای وی به گرمی مورد استقبال قرار میگیرد. صدای بینظیر عبادی و گنجینه لغوی موجود در ترانههای او و پرداختن به مسائل و چالشهای اجتماعی و همچنین همراهی فالح حسن، ویولن نواز معروف، شاهکارهای هنری او را به میراثی اجتماعی تبدیل کرده که هیچگاه از ذهن و یاد دوستداران ادب و فرهنگ ریفی پاک نخواهد شد.
انتهای پیام/