صدای جریده – نویسنده: عارف شریفی صرخه – قرنهاست به دجله زُل زده … شاید آن را با کارون اشتباه بگیرد، رویایش در بغداد، تولدی دوباره در اهواز است. او در “قصههای هزار و یک شب” هم هست، اما در زادگاهش، اثری از او دیده نمیشود !
آنقدر معروف بوده است که تاریخنویسان قدیم در کتابهایشان به شهرتش بسنده کرده و کمتر درباره زندگینامهاش مینوشتند !
آنها محو هنرنماییاش بودند، او استاد تمام شاخههای شعر عرب بود، الزبیدی در تاج العروس، او را شهروندی اهوازی و معروف عنوان کرده است، ابنندیم در کتاب الفهرست نیز نوشته است: شهرت او مرا از نوشتن زندگینامهاش مستغنی میکند!
اما این تاریخنویسان درباره چه کسی، اینگونه سخاوتمندانه سخن میگویند، این شهروند اهوازی کیست و چرا اثری از او در خیابانهای شهر نیست ؟
کافی است بدانیم، اگر ادبیات عرب در دانشگاههای مختلف جهان تدریس میشود، حسن اهوازی جزئی از این ادبیات است. در مقابل، حسن یا همان ابونواس ِ خودمان نیز میتواند جزئی از نماد شهر اهواز باشد، به ویژه آنکه، او برای این جایگاه، تمام شاخصههای سرمایهگذاری برای جهانی کردن نمادهای شهری را دارد.
شاید او وقتی در کودکی از دروازههای اهواز خارج میشد، فکر نمیکرد، حتی اگر آوازهاش در جهان پیچیده باشد، دروازههای این شهر دیگر برایش باز نخواهد شد !
ابونُواس اهوازی با نام اصلی حسن بن هانئ شاعر بلندآوازهٔ عرب در عصر عباسی بود، شخصیت ابونواس در تعدادی از داستانهای کتاب مشهور “هزار و یک شب” حضور دارد.
او در کودکی یتیم شد، از اهواز به بصره رفت، در عطاری مشغول به کار شد، هر روز بعد از کار، در حلقههای علمی ِ مساجد شرکت میکرد. ابونواس شعر و لغت عرب در تمامی حوزهها و همچنین دانشهایی چون ستارهشناسی و نجوم را به خوبی فراگرفت و عالم بلامنازع زمانهاش شد.
احاطه ابونواس به دانش لغتشناسی در زبان عرب به شکلی بود که حتی اندیشمند بزرگی چون جاحظ گفته است که “کسی عالمتر از ابونواس در علم لغت نمیشناسد”.
دقیقا برخلاف شهر نوین اهواز که هنوز هم، ابونواس و دیگر مفاخر این سرزمین – در عصور و علوم مختلف – را بهعنوان جزئی از پیکره و تار و پودش، به خوبی نمیشناسد !
انتهای پیام/