صدای جریده – عارف شریفی صرخه – در عصر حاضر “قانون” حاکم بلامنازع کشورهای توسعهیافته در برابر خشونت و ناهنجاریهای اجتماعی است، اما در کشورهای عقبمانده، قانون در برابر نظام قبیلهای ضعیف و منفعل است.
در نظام قبیله، اگر خونی ریخته شود، تنها با ریختن خونی دیگر شسته میشود، در بخش قابل توجهی از آفریقا، آسیا و کشورهایی در خاورمیانه و حتی قبایلی در قاره آمریکا این نظام قبیلهای یا چیزی شبیه به آن، همچنان با شدتهای مختلف وجود دارد.
در بخشهایی با بافت قبیله – عشیرهای کشور ما نیز، خودمحوری ِ نظام قبیله و عشیره در برابر قانون، که ناشی از غلبه خردهفرهنگهای غلط در برابر فرهنگ مثبت قبیله است، باعث شده تا ابزار خشونت در اختلافات و کشمکشها، خود را بیشتر نشان دهد.
خوزستان نیز از این قاعده مستثنی نیست، هر ساله خبرهای ناگواری از اختلافات منجر به خشونت میان عشایر منتشر میشود که افکار عمومی را به شدت تکان میدهد.
قبیله و عشیره که مظهر و نمادی برای معرفی و تبادل فرهنگی میان بخشهای جامعه است، متاسفانه با پیروی از برخی عادتهای خطرناک، تبدیل به گروههایی با روحیات مخرب شده است.
شوربختانه، ضعف ماهیت واقعی و سازنده قبیله در برابر غلبه خردهفرهنگهای غلطی که با عصبیت، انتقامجویی، قدرتنمایی و افراطگرایی همراه است، انگیزه افراد قبیله را برای قانونگریزی و غوطهور شدن در تصمیمهای شخصی، احساسی، غلط و افراطی بیشتر کرده و شدت بخشیده است.
حال آنکه قبیله در ذات خود، محرکهای لازم برای همگرایی اجتماعی و گذر از اختلافات احتمالی را دارد به شرط آنکه اصل آن، از عادتهای مذموم و نکوهیده، پاکسازی شود.
پاکسازی قبیله و عشیره از عادتهایی مخرب و منفی همچون واگرایی، انتقامجویی، زنستیزی، قانونگریزی و رقابت ناسالم میتواند به برجسته شدن اصالتهایی همچون کرامت و بخشندگی، همگرایی، اخوت، ایثار و فداکاری، تعاون و وحدت، قانونمداری و دیگر مشخصههای انسانی شود، نتیجهای که منجر به پدید آمدن مدینه فاضله و امنیت اجتماعی و در نهایت شکوفایی جامعه میشود.
این وظیفه خطیر بر عهده نظام آموزشی، میراث فرهنگی، صدا و سیما و دیگر نهادهای فرهنگی کشور است که با توجه به مسئله مهم فرهنگ، چهره اصلی قبیله که جلوهای از صفات پسندیده و انسانی است، را به افکار عمومی شناسانده و برجسته کنند، و در مقابل، خردهفرهنگها و عادتهای منفی و مخربی که مغزهای قبیله را درنوردیده و به بیماری مبتلا کرده، پاکسازی کنند تا بتوانند، ضمن احترام به فرهنگ اصیل اقوام، نسلهای آنها را از عادات نکوهیده و ناپسند دور کنند.
اما وظیفه مهمتر بر دوش کسانی است که به عنوان فعالان فرهنگی و اجتماعی، و یا نخبه از دل قبیله، سردرآورده و در میان جامعه دانشگاهی، رسانهای و نهادهای مردمی حضوری برجسته دارند.
این فعالان به دلیل شناخت کافی از قبیله و دسترسی به این نظام کوچک اما مهم اجتماعی، به شرط آنکه مورد توجه قرار بگیرند، میتوانند کمک شایانی برای بازسازی فرهنگ اصلی قبیله و پاکسازی خردهفرهنگهای غلط کنند، اقدام مهمی که به طور مستقیم با امنیت اجتماعی، قانونمداری و همگرایی اجتماعی ارتباط مستقیم دارد.
محرومیتزدایی و توسعه امکانات نیز از دیگر الزامات مهم برای مبارزه با بیماریهای فرهنگی است، توضیح در این باب مهم و حیاتی، نیازمند پژوهشی عمیقتر است که در این یادداشت کوتاه، نمی گنجد.
از نظر نگارنده، لزوما اعتماد به شیوخ و خوانین برای جلوگیری از بروز خردهفرهنگهای غلط و مخرب، به تنهایی کارساز نیست، وضعیت موجود و روند تصاعدی در انجام این عادات ناپسند در موقعیتهای مختلف، نشان میدهد که بازسازی و پاکسازی فرهنگ از ناخالصیها علاوه بر پایگاه اجتماعی شیوخ و خوانین، نیازمند مشارکت و دخالت نخبگان، فعالان فرهنگی و اجتماعی، نهادهای آموزشی و فرهنگی و توجه بیشتر حاکمیت به توسعهیافتگی در مناطق محروم است.